علی کریمی هم رفت، آخرین مرد در فوتبال ایران که همیشه میتوانستی منتظر معجزهاش باشی. آخرین مردی که وقتی همه تیم «کُپ» کرده بودند، میتوانستی امیدوار باشی که ناگهان یکتنه به لشکر دشمن میزند و کاری میکند. آخرین مردی که میتوانست «بازی» را برای «ما» درآورد رفت.
شک دارم فوتبال ایران تا سالهای سال، حتی تا دههها یکی چون علی کریمی را به خود ببیند، مردی با مهارتهای فنی اعجابآور و قدرت دریبلزنی وحشتانگیز. او یکی از نوادر تاریخ فوتبال آسیا بود، یکی از یازده مرد تیم منتخب فوتبال آسیا در همه دورانها و بدون تردید یکی از پنج بازیکن برتر تاریخ فوتبال ایران. مارادونای آسیا حدود پانزده سال در سطح اول فوتبال آسیا درخشید، چنین تداومی را در کمتر ستاره آسیایی میتوان سراغ گرفت. کریمی از 1377 نمایش باشکوه خویش را روی صحنه برد تا یکی دو سال قبل، وقتی که ستاره دانست که باید رفت.
شاید روزی که علی کریمی میگفت هرگز اجازه نمیدهد ماندنش در فوتبال به قیمت آبروی ورزشیاش تمام شود، فکر نمیکرد روزهای آخر چنین به سرعت از راه برسد. علی کریمی حداقل یکی دو سال «دیر» رفت اما اجازه نداد «دیر» شود. هنوز تصویر باقی مانده از او شفاف و دلانگیز است. هنوز که هنوز است به «ستایش» نام علی کریمی در استادیومها فریاد میشود، هنوز که هنوز است عبورش از خیابان سبب ترافیک میشود، هنوز که هنوز است علی کریمی «سلطان قلبها»ست.
اما راز محبوبیت علی کریمی فقط فوتبال و دریبلهای پی در پی و گلهای بیمثال و یکتنه بردنها نیست؛ که علی کریمی برای مردم ایران، برای همه مردم ایران فراتر از یک بازیکن فوتبال بود و هست. علی کریمی در تمام لحظههای تاریخی، سر بزنگاهها طرف «مردم» ایستاد. چنین بود که به قلب ملت راه پیدا کرد. علی کریمی هرگز غیر از مردم «رأی» نداد. و چه خوب مردم «علی کریمیها» را میشناسند و میستایند.
گفتم که علی کریمی با «مردم» بود اما هرگز «نمایش مردمی بودن» راه نینداخت و ریاکارانه «شو آف» نداد. علی کریمی یک الگوی خوب برای همه جوانهایی است که شاید روزی ستاره شوند. فعالیتهای اجتماعی و خیرخواهانه علی کریمی همواره در خفا بود و اگر هم گاهی وقتها به واسطه تصادف اخباری از آن میرسید، کریمی از پرداختن به آن اجتناب میکرد. علی کریمی از جهیزیه دادن تا دیدار با ایتام، از کمک به بیماران سرطانی تا پرداختن هزینه تحصیل بچههای بیبضاعت، از وقت گذراندن با کودکان مستمند تا سر زدن به مراکز فقیرنشین شهر... را انجام میداد اما بی سروصدا، بی دوربین و فیلمبردار. او بود و دلش. پس اصلا عجیب نیست که مردم ایران چنین او را دوست میدارند، اویی که سالهاست جامی نبرده و توفانهای قبلی را نداشته است. مردم خود علی کریمی را دوست داشته و دارند.
انگار حرفهای فیلسوف مآبانه بلاژویچ، سرمربی سابق تیم ملی ایران را باید قبول کرد که روزی میگفت: مردمان شرقی «غم پنهانی» با خود حمل میکنند. غم پنهان علی کریمی انگار بزرگتر از بقیه است که اگر او انگیزه کافی داشت، برای تبدیل شدن به فوق ستارهای جهانی هیچ کم نداشت.
علی کریمی اما سرانجام رفت. باید خوشحال باشیم که روزهای اوج علی کریمی را به چشم دیدیم. چه آن روز که در آذر سال 1377 و به عنوان دفاع چپ در تیم ملی ایران گل اول را در فینال بازیهای آسیایی بانکوک زد، چه آن هنگام که در مقدماتی جام جهانی 2002 آتش به پا میکرد و از بغداد تا ریاض و دوبلین، همه را دریبل میکرد و چه آن زمان که جام ملتهای آسیا 2004 سه تا سه تا به کرهجنوبی میزد. دیدن بازیهای علی کریمی اتفاق خوشی بود که در زندگی فوتبالدوستان ایرانی رخ داد.
بابت همه آن لحظات قشنگ، بابت همه آن دریبلهای ناب و بابت همه آن روزهای باشکوه که علی کریمی برایمان ساخت از شماره هشت افسانهای پرسپولیس و تیم ملی سپاسگزاریم، ممنون آقای کریمی و خدانگهدار شماره هشت مردمی.
باد با چراغ خاموش کاری ندارد
اگر در سختی هستی , بدان که روشنی . . .
------------------
من در برخی از امتحاناتم مردود شدم اما دوستم تمام درسهایش را با موفقیت گذراند.
اکنون او یک مهندس در شرکت مایکروسافت است
و من فقط مالک مایکروسافت هستم ... بیل گیتس
8487