پشت پرده انتخاب قالیباف:

رقابت بر سر تعیین شهردار تهران در این دوره ماراتنی بس حساس و نفسگیر شد تا بدانجا که صبحگاه دیروز خیابان بهشت را به کانون توجه عام و خاص تبدیل کرد و نتایج اولین دور رای‌گیری نیز موید این نکته بود. نامزدهای دو جریان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا بالاخره از پرده برون آمدند و رقابتی نفسگیر را رقم زدند. جلسه شورای شهر غیرعلنی شده و همه چشم‌ها به دری خیره مانده بود که در پشت آن سرنوشت چهار سال مدیریت میدانی پایتخت توسط 31 عضو شورای چهارم تعیین تکلیف می‌شد. پس از دور اول که هیچ کدام از نامزدها حائز اکثریت آرا نشدند کار به راند دوم کشیده شد و پس از نیم ساعت ناگهان خروجی‌ای از جلسه بیرون آمد که کسی را تصور آن نبود.   محمدباقر قالیباف با 17 رای در برابر 14 رای محسن ‌هاشمی، برای سومین بار شهردار تهران شد. این غیرمنتظره بودن نتیجه نه بواسطه انتخاب قالیباف که از تغییر ناگهانی آرا بود. به‌خصوص که چند روز پیشتر نیز نامزد اصلاح‌طلبان توانسته بود در رقابتی بسیار جدی و نفسگیر کاندیدای اصولگرایان را پس از 10سال پشت سر گذاشته و بر صندلی ریاست تکیه بزند و پس از آن نیز وی و تمامی اعضای اصلاح‌طلب شورا موکدا اعلام داشته بودند که رای‌شان بر مدار تغییر می‌چرخد و اهل هیچ مسامحه و کوتاه آمدنی نیستند. با این اوصاف طبیعی است که این چرخش و تغییر ناگهانی آرا عجیب و غیرمنتظره ارزیابی شود. فرآیند آنی که بی‌گمان عقبه‌ای داشته و رمز این پیچش را می‌توان در گذشته‌ای نه چندان دور جست، رمزیابی جعبه سیاه انتخاب شهردار درست با بررسی این نکات هویدا می‌شود.

از کجا به اینجا رسیدیم؟

چند ماه مانده به آغاز انتخابات اصلاح‌طلبان با تشکیل کارگروه ویژه‌ای روی انتخابات شوراها تمرکز کرده و از همان بدو کار چنین اعلام شد که بطور جد موضوع انتخابات شوراها در دستور کار قرار دارد و این انتخابات حساس قرار نیست تحت‌الشعاع انتخابات ریاست‌جمهوری قرار بگیرد. این کارگروه نیز تلاش خود را پی ‌گرفت و در فضای نه‌چندان مشارکت‌طلبانه آن روزها، فعالیت پردامنه‌ای را آغاز کرد اما دو نکته باعث شد که این تلاش‌ها آنگونه که بایسته و شایسته بود به ثمر ننشیند و نتایجش را روز گذشته هویدا کند. از یکطرف ردصلاحیت بسیاری از اصلاح‌طلبان شاخص که محسن ‌هاشمی و معصومه ابتکار نیز از زمره آنان بودند باعث شد چنته اصلاح‌طلبان از چینش اعضای برجسته در لیست نهایی خالی بماند و از سوی دیگر غفلت اصلاح‌طلبان که نتوانستند از فرصت‌های باقیمانده و مهره‌های بر جامانده نهایت بهره‌گیری را داشته باشند، به چشم اسفندیار آنان تبدیل شد. این نکات اهمیت و حساسیت خود را وقتی هویدا کرد که در فردای انتخابات نتایج نشان داد رقابت تا چه حد پایاپای و حساس است و حتی حضور یک نفر تا چه حد می‌تواند کفه معادلات را به نفع طرف مقابل سنگین کرده و بازی را بطور کامل دیگرگونه کند. جدای از آن که بسیاری از اصلاح‌طلبان شاخص راهی به انتخابات نیافتند مع‌الاسف بهره‌گیری وافی و کافی از آنانی هم که از فیلتر گذشته و توانسته بودند در دایره انتخاب‌شوندگان قرار بگیرند، صورت نپذیرفت و لیست نهایی اصلاح‌طلبان با لحاظ برخی کج‌سلیقگی‌ها بسته شد. به عنوان مثال تنی چند از افراد حاضر در لیست از جوانان و افرادی بودند که نزد عامه مردم هیچ عقبه و ذهنیتی نداشتند و بدیهی بود که آنان حائز اکثریت آرا نشوند؛ رفتارشناسی انتخاباتی مردم در طول ادوار گذشته بخصوص در انتخابات شوراها نشان می‌دهد که یکی از فاکتورهای اصلی انتخاب آنان شناخته‌شدگی کاندیداهاست، نمونه آن‌که تنی چند از منتخبین شورا بدون آن‌که در هیچ لیست شاخصی حضور داشته باشند تنها بخاطر ورزشکار بودن خود توانستند آرای مردم را کسب کرده و به شورا راه یابند. حال بدیهی بود فردی که هنوز دهه سوم زندگی خود را به پایان نرسانده و هیچ فعالیت محسوس و میدانی در عرصه‌های مورد توجه مردم نداشته در این رقابت شانسی برای پیروزی نداشته باشد. نکته آن‌که برخی عدم‌حضور چهره‌های شاخص را دلیل این نوع چینش عنوان کرده‌اند اما وقتی به نام‌هایی چون ابراهیم اصغرزاده در لیست کاندیداهای تایید صلاحیت شده برمی‌خوریم که به لیست اصلاح‌طلبان راه نیافتند، آنگاه است که کج‌سلیقگی و عدم‌مفاهمه فرصت‌سوزانه را به‌خوبی حس می‌کنیم. افتراق و اختلاف‌هایی که در انتخابات ریاست‌جمهوری با میدان‌داری بزرگان حل و فصل شده و به نقطه قوت تبدیل شد اما در این انتخابات با عدم توجه تاثیر مخرب خود را گذاشت و اصلاح‌طلبان را در تفوقی دیگر ناکام گذاشت.

تغییر مشی یک ساعته!

منتخبین ملت حق دارند آنگونه که می‌اندیشند دست به انتخاب بزنند و کاندیدای مدنظر خود را بر صدر بنشانند این نکته نه مذموم است نه مردود حتی چانه‌زنی و لابی‌گری از اسباب و لوازم سیاست‌ورزی است اما تغییر ناگهانی و شتاب‌زده آن هم در فرآیند رای‌گیری شهردار کلانشهر پایتخت با آن سطح از اهمیت بی‌گمان نمی‌تواند پسندیده باشد چرا که فرد یا افراد موصوف ناگهان تغییر مشی داده‌اند و این چرخش در کسری از ساعت نمی‌تواند حساب شده و منطبق بر اصول سیاست‌ورزی هوشمندانه باشد. جدای از این نکته با نگاه به دو رای‌گیری انجام پذیرفته متوجه می‌شویم که دو نفر از افرادی که در دور اول به محسن‌هاشمی رای داده‌اند به ناگهان تغییر مشی داده و به رقیب وی رای می‌دهند. از آنجا که در فضای دو قطبی انتخاب شهردار دوگانه اصلاح‌طلب-اصولگرا در شورا شاکله یافته بود و این نکته هم در انتخاب رئیس شورا و هم در دور اول به‌خوبی هویدا بود باید پرسید آن یکنفری که با حضور در لیست اصلاح‌طلبان به شورا راه یافته، چرا در پیچ نهایی و غایی خط عوض کرده و تغییر مسیر داده است؟ آیا آنانی که مسئولیت تهیه این لیست را داشته‌اند نباید در این خصوص پاسخگو باشند و توضیح بدهند براساس چه متر و معیاری افراد را در لیست گنجانده‌اند؟ آنانی که در بزنگاهی چنین حساس برخلاف تعهدات اخلاقی و حرفه‌ای عمل کردند. هر چه هست دیگر پرونده انتخاب شهردار مختومه شده و باید زین پس همه به یارای هم کار را پیش ببرند اما درس‌آموزی از اشتباهات می‌تواند پل پیروزی آینده باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد