هاشمی در راه بهشت، اصولگرایان در برزخ

 سه ماه پیش سرخوش و فارغ از هر دغدغه ای اصولگرایان خود را برای پیروزی قریب الوقوع در انتخابات ریاست جمهوری و بالتبع آن شوراهای شهر آماده می کردند و تنها رقابت بر سر آن بود که کدام گزینه از میان شان برای تصدی سمت های مختلف گزینش شود اما گردش ایام سرنوشت متفاوتی رقم زد.  ائتلاف های اصولگرایان که هر کدام عدد و رقمی برای خود بودند در همان حد و اندازه و در قالب شعار باقی ماندند و بجای اتحاد و هم افزایی به انشقاق رهنمون شدند. حاصل جمع 1+2 همان سه شد نه 1 ی که قرار بود ماحصل خرد جمعی و سیاست ورزی اصولگرایانه باشد و چنین بود سرنوشت ائتلاف2+3 . البته اصولگرایان نیز در این میانه بی تقصیر بودند چرا که فکر می کردند با عدم انسجام جبهه مقابل و مضایق پرشماری که در راه سیاست ورزی در طول چندسال گذشته گریبانگیر این اردوگاه بوده آنان نتوانند به نقش آفرینی ملموسی بپردازند و رقیب بی خطری خواهند بود.

قالیباف که از مدت ها قبل خود را برای ریاست جمهوری آماده کرده بود و خود را جدی ترین گزینه ریاست جمهوری می دید به رغم تمامی وعده ها به ائتلاف با رفقا دست نیافت، سعید جلیلی هم که از همان ابتدا مشخص بود نگرش سیاسی و خاستگاه اجتماعی اش به نحوی نیست که بتواند با همقطاران اصولگرا نیز آبش به یک جوی برود؛ ساز خود را کوک کرد و ولایتی و دیگر رقبا نیز مصر بودند که شانس خود را بیازمایند و در این میان و علی رغم تمامی پیش بینی ها اصلاح طلبان با یک حرکت راهبردی برگ برنده خود را بر زمین گذاشتند و فاتح انتخابات کاندیدای مورد حمایت آنان بود. تا اینجای کار هشت سال سیطره بی چون چرای اصولگرایان بر مصادر امور اجرایی بر باد رفته بود اما آنان خوش بین بودند که لا اقل بتوانند با میزان مشارکت نه چندان چشمگیر در تهران لیست آنان در شورای شهر حائز اکثریت آرا شود و اگگر ریاست جمهوری را از کف رفته می بینند حداقل شهرداری را برای خود حفظ کنند آنهم شهرداری کلان شهر پایتخت با آن دبدبه و کبکبه و جایگاه استراتژیکش.

لیست اسامی راهیفتگان به شورای شهر که خوانده شد اما این آرزو نیز چندان مقرون به صحت نشد البته آنان امید داشتند که بتوانند با 15 نامی که با عنوان اصولگرایی به مجلس راهیافته اما از طیف های مختلف این جریان سیاسی بودند به یک اجماع راهگشا دست یابند اما به قول حافظ" که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها" این تازه اول راه پر فراز و نشیبی برای آنان بود. با رای آوری همزمان مفتح در انتخابات تویسرکان او به مجلس رفت و یکی از گزینه های اصولگرایان در این میانه سوخت. شاید یک نفر در میان 31 نفر چندان حائز امتیاز ویژه نباشد اما نکته آنجا بود که در توازن لب مرزی هر دو طیف؛ سوختن یک برگ هم آسیب بزرگی بود علی الخصوص که عضو علی البدل هم به جبهه اصلاح طلبان تعلق داشت. با این جابجایی کفه ترازو به سمت اصلاح طلبان فزونی گرفت و حال آنان برای جلب نظر چند عضو مستقل و نشاندن شهردار اصلاح طلب بر مسند راه کوتاه تری در پیش داشتند. از حسن اتفاق این اعضا نیز بیشتر به سمت و سوی اصلاح طلبان گرایش داشتند؛ هادی ساعی که در دوره قبل با حضور در لیست اصلاح طلبان به شورای شهر راهیافته بود بطور قطع نظرش با این طیف همخوان تر بود و عباس جدیدی نیز که دولت نزدیک به نگرش اصلاح طلبان را بر مسند می دید و از طرف دیگر روابط خوبی با آیت الله هاشمی داشت نمایه های نزدیکی را نشان داده بود.

حال سئوال اینجا بود که اصلاح طلبان کدام گزینه را برای نشسن بر صندلی بهشت کاندیدا می کنند. سئوالی که جواب آن پیش از انتخابات مشخص و مبرهن شده بود. مهندس محسن هاشمی فردی بود که در انتهای لیست اصلاح طلبان نامش آمده و چنین عنوان شده بود که شهردار آینده تهران در صورت رای آوری اعضای این لیست وی خواهد بود و چه بسا رای آوری برخی چهره های لیست اصلاح طلبان نیز با توجه به این نکته ممکن و میسر شده بود و حال زمانه وفای به عهد بود. پس از آن فعل و انفعالات که شرح آن رفت اصلاح طلبان برای انتخاب گزینه وارد شور و مشورت شدند و بدیهی بود که خروجی جلسه با تفوق و برتری اصلاح طلبان دربرابر اصولگرایان شهردار مد نظر آنها خواهد بود.

نا گفته پیداست که خروجی نهایی تمامی رایزنی ها در فواصل مختلف یک نام بود؛ محسن هاشمی فرزند ارشد آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ فردی که صلاحیتش در کمال بهت و حیرت برای کاندیداتوری انتخابات شوراها تایید نشده بود و شهردار شدن وی حاوی پیام های بسیار آشکار برای طیف تندرویی بود که در طول چند سال گذشته برای هجمه به خانواده هاشمی از هیچ کوششی دریغ نکرده بودند و پس از واگذاری انتخابات ریاست جمهوری به یکی از نزدیکان و البته همفکران آیت الله در آستانه دومین شکست بزرگ بودند.

در عرصه میدانی اصولگرایان بازی را باخته و حائز اکثریت آرا نبوده و نیستند که بتوانند خدشه ای در این روند ایجاد کنند و حال تنها راه باقی مانده برای آنان ایجاد انشقاق در صفوف اصلاح طلبان و به حاشیه کشاندن آنان بود. ابزار آنان نیز همانند همیشه یک چیز است؛ هجمه رسانه ای و خبر سازی پیرامون افراد که این بار با معرفی و نام آوری از چند گزینه این خواسته خود را در دستور کار قرار دادند.

در حالیکه اصلاح طلبان چندین سال است با هجمه و تخریب برخی رسانه ها روبرو می شوند  و در برهه ای حتی کوچکترین فعالیت سیاسی این طیف توسط برخی از این سایت ها و خبرگزاری ها برتافته نمی شد. اکنون آنان باز از نهان ترین اخبار جلسات و نشست های این طیف سیاسی مطلع و آگاه شده اند و ازسر دلسوزی و حتما و قطعا ازسر خیر خواهی! گزینه های اصلاح طلبان برای شهرداری را رونمایی می کنند و از حسن اتفاق هیچ گزینه ای را هم از قلم نمی اندازند تا نکند خدای ناکرده نکته و مسئله ای مغفول بماند.

این نام آوری از چندین گزینه برای شهرداری تهران در حالیست که اصلاح طلبان با صراحت اعلام داشته اند گزینه مورد اقبال و استقبال آنان محسن هاشمی است و معلوم نیست این اقدامات با چه توجیه ای جامه عمل می پوشد؟ افرادی که خود نیز روح شان از معرفی برای شهرداری خبر ندارند اما سایت های رنگ و وارنگ اصولگرا چیزی نمانده که حکم شهرداری آنان را نیز مهر و مهموم شده در سایت های خود رو نمایی کنند. هر چه هست این اقدامات همانگونه مکه در فضای پیشا انتخاباتی ره به جایی نبرد این بار نیز درددی را دوا نخواهد کرد و جز به بی اعتباری برخی نزد مردم نخواهد افزود. هر چه هست محسن هاشمی در راه رسیدن به بهشت است و اصولگرایان در بزرخ بی ثباتی مانده اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد