یاران خاتمی مردان هاشمی؛اصلاحات کجا ایستاده؟

یکسال پیش در چنین روزهایی اصولگرایان سر مست از پیروزی خود در میدان بی رقیب مجلس نهم ندای مرگ اصلاحات سر می دادند و نه تنها آن را مرده می خواندند که برای تشیع جنازه آنهم سر و دست می شکستند. روزی نبود که از تریبون های یک طرفه ناسزایی نثار اصلاح طلبان و لیدرهای آنان نشود. جالب آنکه علاوه بر اصلاح طلبان نام و نشان دار این بار دایره شمول حملات لفظی و کلامی فراخناک تر نیز شده بود و به شکل رسمی آیت الله هاشمی رفسنجانی و طیف همراه وی نیز از حملات و هجمه های پر شمار بی بهره نبودند. ژنرال های اصولگرا با تبختر هر چه تمامتر سپهر سیاست را بی نیاز از کنش ورزی اصلاح طلبان دانسته و اعلام می داشتند که دیگر نه نام و نشانی از آنها مانده و نه نیازی به حضور آنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی احساس می شود.  اکنون یکسال از آن زمان گذشته است. اصلاح طلبان پس از گذار از آن زمستان سرد و دوره عسرت بتدریج دوباره جوانه زدند و علی رغم همه مضایق و کاستی ها نشان دادند که با بلوغی بسیار فراتر از ادوار قبل به میدان آمده اند. فارغ از تندروی و کندروی بدور از شتاب و عتاب؛ گذشته را چراغ راه آینده کردند؛ نه از هجمه ها و درشت گویی ها خوف به خود راه دادند نه اسیر فانتزی های سانتیمانتالیستی شدند که سیاست ورزی عملگرایانه را چنان دست نیافتنی می نماید که راهی به آن نمی توان جست. اصلاح طلبان پس از سال ها دور مانی از عرصه قدرت رسمی که بخشی از آن به اشتباهات خودشان بازمی گشت و بخش دیگری از آن به مولفه های بیرونی و تحدید کننده پیرامونی اختصاص داشت درست در لبه پرتگاهی که یکسوی آن قهقرای افول و حاشیه روی بود و سوی دیگرش تجلی و صعودی شگفت انگیز با درایتی مثال زدنی تن به ساحل آرامش نسپردند و به میانه میدان هبوط کردند و عقلانی مدارانه از همه دست اندازها به سرانگشت تدبیر و عقلانیت گذر کردند و کاری کارستان رقم زدند.

 

آن برهه ای که منیت ها به کنار گذاشته شد و تشریک مساعی و وحدت کلمه گفتمان غالب همه طیف ها و نحله های مختلف و متکثر اصلاح طلبی شد و اجماع بزرگ جامه عمل پوشید؛ اصلاح طلبان پیروز میدان شدند؛ فارغ از اینکه نتیجه در چشم انداز پیش رو چگونه رقم می خورد.

 

حال آنی شد که باید می شد و سرنوشتی رقم خورد که بسیاری احتمال آن را نمی داند و همه طیف های سیاسی در برابر موقعیتی تازه قرار گرفته اند و عقل سلیم حکم می کند که به فراخور موقعیت تازه راهکارها و استراتژی های مشخصی تهیه و تدوین شود که این پیروزی بزرگ برای ملت و همه نیروهای معتدل و تحول خواه تداومی مبسوط یابد و این خط سیر در بستری آرام و متین امکان بروز و ظهور میدانی داشته باشد. بی گمان نظریه پردازی و نمودن راه در جایگاه خود کارکردی مبرهن و لازم دارد اما نکته ای که نباید از آن چشم پوشی کرد و ضرورت آن بیش و پیش از هر موعدی احساس می شود تدوین راهبردهای عملی و ملموس برای حضور در ساحت قدرت است.

 

نیک می دانیم و می دانید که که هزاران گفتار چون نیم کردار نیست و به قول عامیانه با حلوا؛ حلوا کردن دهان شیرین نمی شود. تغییرات مطلوب در جامعه و حرکت از وضعیت موجود به سمت جایگاه مطلوب هیچ گاه از میان سطور کتاب ها و از لابلای کلمات و نظریه ها امکان حصول نمی یابد هر چند که وزانت اش چشم نواز باشد و صلابتش روح نواز. برای ایجاد تغییرات در فرآیندهای مختلف سیاسی؛ اجتماعی؛ فرهنگی نیازمند نقش آفرینی ملموس طیف ها و شخصیت هایی هستیم که مسلح به ابزار فکر  و اندیشه باشند و با این عقبه و سابقه پا به میدان کارزار بگذارند.

 

اصلاح طلبان همیشه و همواره در حوزه اندیشه و ایده دچار غنای لازم و کافی و وافی بوده اند اما آنان در عملی سازی این پشتوانه نظری با مشکلاتی دست به گریبان بوده اند که در این برهه خطیر هم نشانه های آن ملاحظه می شود. از یکسو اصلاح طلبان ملهم از هنجارپذیری های مرسوم در جامعه ایرانی با این پیش فرض دست به گریبانند که حرکت در مسیر دست یابی به مواضع قدرت امری نکوهیده و در شان آنان نیست. نکته ای که اصولگرایان هم در چند صباح اخیر مانور بسیاری بر روی آن داده اند و چنین در رسانه های خود القا کرده اند که هر گونه کنش اصلاح طلبان برای حضور در کابینه و ساحت قدرت به معنی سهم خواهی است. آنان قصد دارند با این رویکرد اصلاح طلبان را در گوشه رینگ قرار بدهند و به موضع انفعال برند. در پاسخ به این رویکرد باید گفت اگر شایسته سالاری بعنوان اصل مورد پذیرش همگان مورد عنایت و التفات قرار بگیرد کارنامه و عقبه اصلاح طلبان مملو از مدیران توانمندی است که می توانند در این برهه خطیر عنان امور اجرایی را در دست بگیرند و کناره جویی آنان جز آسیب به کشور و نظام و محروم کردن آنان از توانایی های بالقوه این مدیران نیست و وارونه خوانی ای به عنوان سهم خواهی هیچ ارزش و اعتباری ندارد.

 

از سوی دیگر می توان گفت اصلاح طلبان از جهتی دیگر نیز حق و وظیفه دارند که خود را از ساحت قدرت رسمی کنار نکشند و بدنبال کسب جایگاه در حوزه قدرت رسمی باشند. عملکردها و رویکردهای اصولگرایان در هشت سال گذشته تبعات و اثرات خود را نشان داده و رای به دکتر روحانی در مخالفت با روندهای موجود و رای به نفی افراط گرایی و بازگشت عقلانیت به ساحت سیاسی بود و این تغییر خواهی اکنون باید نمود عینی داشته باشد. اگر قرار باشد بازهم مدیران شایسته و لایقی که با تجربیات گرانسنگ خانه نشین شده بودند باز کنج انزوا بجویند چگونه آن تغییر مد نظر مردم محقق شود؟ در ضمن آنکه با عدم حضور مدیران لایق این کرسی ها خالی نخواهند بود امکان دارد افرادی بر مسند امور اجرایی تکیه بزنند که شایستگی و توانایی لازم را ندارند و بازهم ضرر این نکته متوجه مردم است.

 

برخی از اصلاح طلبان نه اکنون که در برهه های قبل نیز چنین می پنداشتند که اصلاح طلبان باید حوزه در ماکرو پلتیک قدرت (حوزه رسمی) را وا بگذارند و به حضور در میکرو پلتیک قدرت یعنی حوزه های خرد و عام و عمومی اکتفا کنند و آن را به عنوان جامعه هدف خود برگزینند. به یک معنی این نظر می تواند درست باشد اما باید گفت این رویکرد با حضور در ساحت قدرت رسمی تناقضی نداشته و می تواند در یک ارتباط وثیق و ارگانیک هر دو مقصود را حاصل کند و از اساس بدون حضور در قدرت رسمی نمی توان بسترها را برای پیشبرد گفتمان اصلاح طلبی را در سطوح عام و متکثر راهم آورد. مخلص کلام آنکه در برهه خطیر فعلی و در شرایطی که ساختار امور اجرایی کشور در حال پوست اندازی و تغییر و تحول است اصلاح طلبان نباید وظیفه خود را تا برآمدن دولت تدبیر و امید خلاصه کنند و کار را وا بنهند درست اکنون است که آنان باید منطبق بر مولفه های منافع ملی به میدان بیایند و در راستای بهره مندی عمومی نهایت اهتمام خود در جهت حضور در ساخت قدرت بکار بگیرند. صورت وضعیتی که خیر و صلاح همگان در آن متبلور خواهد شد و مطالبه عمومی هم حضور مردان اصلاحات در صحنه قدرت است تا بواسطه میدان داری آنان برون رفتی مطلوب در شرایط موجود رقم بخورد.    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد