در وصف سید شهیدان اهل قلم

راز نو
 

شاعر: علیرضا قزوه
ای یکه سوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو درخاک چه می کرد؟
می گفت برو، عشق چنین گفت که بشتاب
می گفت بمان، عقل چنین گفت که برگرد
دیروز یکی بودیم با هم، ولی امروز
تو نورتر از نوری و من گردتر از گرد
یک روز اگر از من وعشق تو بپرسند
پیغمبرتان کیست، بگو درد، بگو درد
ای سرخ تر از سرخ! بخوان سبزتر از سبز
آن سوی، درختان همه زردند، همه زرد
ای دست و زبان شهدا، هیچ زبانی
چون حنجره ات داغ مرا تازه نمی کرد.

امام زاده
 

شاعر: رضا امیر خانی
فروردین 72- شهادت سید مرتضای آوینی
همان که مادر دوران چواونزاده، تویی
خدا اگر به کسی تاب عشق داده، تویی
خلیفه روی زمین او اگر نهاده، تویی
بهل که ساده بگویم، امام زاده تویی
به تکه تکه ی نعشت دخیل باید بست
دخیل برکرم جبرئیل باید بست
وگرنه نعش تو را سوی آسمان که برد؟
که این امانت تابوت از علی بخرد؟
امانتی خدا را امین او برده است.
علی نرفت، نوشته بدان زمین خورده است
***
تو کیستی که برایت علی غریبی خواند؟
تو کیستی که فقط از تو دل فریبی ماند؟
نمی توان که تو را با شهید تخمین زد
درست دست قضا بود. قرعه برمین زد
دعای صحت و حرز سلامتی مینی است
که زیر پای چپ مرتضای آوینی است

به زیر لب، تو چه خواندی که آسمان خم شد
و از میان زمین، مرد واپسین کم شد
به زیر لب، تو چه خواندی که ره نشان دادند
وتحفه ی نعش تو را دست آسمان دادند
به زیر لب تو چه خواندی که قفل بسته شکست
وبغض مانده ی مردان دل شکسته شکست
به زیر لب، تو چه خواندی؟ بگو، بلند بگو
زکاروان عقب افتاده گان کم اند، بگو
***
جنوب جای عجیبی است، آسمانش نیز
بهشت شاهد ما و فرشته گانش نیز
بهل که در بگشایند او جنوبی بود
کلون کنند و بگویند روز خوبی بود
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 31

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد