در علوم انسانی «آنومیک» به وضعیت اجتماعی
شکنندهای اطلاق میشود که هنجارها ومعیارهای مورد توافق ومحکم وجود ندارد
که فرد از طریق آنها برای خودش هویت بسازد؛ در وضعیت آنومیک فرد احساس پوچی
و نیستانگاری میکند. این وضعیت بیقاعدگی و رهاگشتگی، بیشتر در جوامع
در حال گذار اتفاق میافتد، جامعه کنونی ایران در یک پروسه گذار از سنت به
مدرنیته قرار گرفته است و بیش از هر دورهای آبستن بحرانها وتنشها و
تضادهاست؛ انسان ایرانی در معرض رویش نهالهای هویتی گوناگون ومتعارض قرار
گرفته است، طیفهای رنگانگ این نهالها از منابع و مبانی معرفتشناسی
متفاوتی سرچشمه میگیرند. بههمین خاطر، در ایران کنونی شکافهای متعددی
وجود دارد؛ که بخشی از این شکافها وامدار شکافهای جامعه سنتی است و
بخشی دیگر باردار ومحصول شکافهای جامعه مدرن هستند. وجود شکاف نسلی، شکاف سنت ومدرنیته، شکاف دولت
وملت، شکاف در عرصه کنشگریهای سیاسی، شکاف چالشهای قومی، شکاف بین
انتظارات بالا وامکانات پایین، شکاف در سبکهای مختلف زندگی و... همه این
گسلها وشکافها نشان میدهد که جامعه ایران بسیار متکثر ومتنوع در افکار
وسبک زندگی وذائقه فرهنگی وسیاسی است؛ رسانهای شدن جامعه ایران و وجود
شبکههای اجتماعی مدنی - مجازی باعث شده است که سرعت تغییرات بیش از
دهههای گذشته باشد، موج ومحتوای جهانی شدن به لایههای فکری واجتماعی
ایران نفوذ وسیطره پیدا کرده است. عدم الگوسازی از فرهنگ ایرانی -اسلامی
باعث شده که لایه های فرهنگی واجتماعی جامعه هیچ مقاومتی از خود نشان
ندهند چون با خلا وفقدان مدل بومی موفق مواجه هستیم.
در وضعیت فعلی
نهادهای سنتی آن اعتبار ومشروعیت سابق را ندارند واز طرف دیگر نهادهای مدرن
به لحاظ فلسفی ومحتوایی تثبیت نشدهاند به عبارت دیگر، جامعه مدنی ایجاد
نشده است. بستر وضعیت آنومیک فراهم شده است. در این وضعیت جامعه آرام نبوده
وهمواره شعلههای زیر خاکستر به شکلی ناآرام خودشان را نشان خواهند داد،
این همه نابسامانیهای اجتماعی در دوره حاضر نشان از علائم آنومیک دارد.
جامعه شناسانی همچون امیل دورکیم به تحلیل خودکشی وآسیبهای اجتماعی در
وضعیت آنومیک پرداخته اند.
بین افزایش خودکشی وآنومیک همبستگی مثبتی
وجود دارد؛ تحلیل خودکشی از منظر جامعه شناختی به خاطر شرایط آنومیک است
که فرد هیچ حمایت اجتماعی نمیبیند؛ بیشتر خودکشیها هم حالت نمایشی
واعتراضی دارد، فردی که در میرداماد تهران خودکشی میکند نشانگر عدم رضایت
از شان وموقعیت اجتماعی است که به شکل نمادین وآشکار به رخ جامعه میکشد.
خودکشی در خفا وپنهان از منظر روانشناسی قابل بحث است که تسلط بخش فراخود
(وجدان اخلاقی) شخصیت انسان بر نیروهای نهاد (آیدی) اوست؛ که نشان از
اضطراب اخلاقی حاد است که سطح پایینی از اختلال مالیخولیا ویا عذاب و وجدان
اخلاقی افسارگسیخته است.
علاوه بر این، وجود نابسامانیها
وناآرامیهای متعدد اجتماعی از جمله فساد، اعتیاد، بزه کاری، طلاق وجرم
وجنایت فزاینده نشانگر خارج شدن جامعه از وضعیت عادی است. وقتی سرمایه
اجتماعی تضعیف شود حالت آنومیک هم شدت پیدا میکند چرا که سرمایه اجتماعی
به عنوان شیرازه جامعه است وپارامترهای اساسی آن در اعتماد وهمکاری افقی
وعمودی نهفته است؛ وقتی اعتماد افقی (روابط مردم بایک دیگر) از بین رود
هزینه فعالیتهای اجتماعی وحتی سیاسی بیشتر میشود، چون به خاطر عدم وجود
اعتماد، افراد مجبور میشوند از ضمانتهای رسمی واداری مختلفی برای جلوگیری
از سوءاستفاده و کلاهبرداریها استفاده کنندکه تماما هزینههای اجتماعی را
افزایش میدهند؛ تعاون وهمکاری متقابل رنگ میبازد وجای خود را به
فردگرایی افراطی میدهد، فردی که حتی حاضر میشود از هر وسیلهای جهت رسیدن
به اهدافش استفاده کند چون در وضعیت آنومیک معیارهایی که هنجارساز هستند
زیر سئوال رفته است ویا از جانب اکثریت رعایت نمیشود، در این وضعیت روابط
انسانی تبدیل به روابط ابزاری میشود.
در این شرایط جامعه
سیاستگریز میشود ویا از اولویتهایش خارج میشود؛ سطح آگاهی عموم با
اینکه بالا رفته ولی از معضلات ونابسامانیهای اجتماعی که ریشه سیاسی دارند
طنز وشوخی ساخته میشود. دلزدگی از سیاست سبب میشود تا جامعه از مسائل
کلان وماکروفیزیک سیاست بیتوجه عبور کرده و به مسائل خرد و میکروفیزیک
دلمشغولیهای روزانه بپردازد. بحران آنومیک در ناهنجاریهای مربوط به
خانواده هم به شکلی ملموس خودش را نشان میدهد؛ میتوان ادعا کرد که انقلاب
جنسی وسیع در پوسته زیرین ورویین شهرهای بزرگ در حال اتفاق است. وجود
ازدواجهای خارج از متعارف و فرهنگ ایرانی مثل ازدواج سفید، رنگ باختن
قداست سابق خانواده وافزایش آمارهای طلاق، تمایل به زندگیهای مجردی و
فردگرایی افراطی از جمله آسیبهای دوره آنومیک برای خانواده ایرانی است،
بحرانی که پیامدها و آسیبهای گستردهای بر ساخت خانواده و فرهنگ وارد
خواهد کرد.
گفته میشود که بحران در این نهاد دیرپای اجتماعی به
حدی جدی و شدید است که نیازمند اقدامات عاجل وضروری است. میتوان ادعا نمود
که وجود طلاقهای فزاینده یک حرکت جنبشی آرام و خفته از طرف زنان است، در
واقع انعکاس فردی جنبشهای اجتماعی زنان و فمنیستها است. حرکتی که اغلب با
وضعیت اقتدارگرایانه پدرسالاری در تضاد بوده وتمایل به شکستن دیوارهای
قداست ازدواج مرسوم ونهادینه شده سنتی را دارد. نظام سیاسی هم طبعا از این
تغییرات استقبال نمیکند، این حرکتها چه بعد فردی واجتماعی آن ماهیت
اعتراضی هم دارند، سبک زندگی مطلوب نظام سیاسی در حاشیه قرار گرفته است؛
الگوی سبک زندگی که حکومتترویج میدهد با مدل وسبک زندگی جدید خانوادههای
ایرانی در تضاد است. با توجه به مسائل فوق،ترسیم وضعیت آنومیک نسبی
برای جامعه امروز ایران دور از منطق وعقلانیت نیست