روز یکشنبه برای اولین بار خبری از صحن علنی مجلس منتشر شد که در تیتر آن عنوان «درگیری» لفظی در کنار نام «غلامعلی حدادعادل» نوشته شده بود. مردی که در سابقه 16 سال حضورش در مجالش ششم تا نهم حتی 4 سال را نیز در مقام رئیس مجلس سپری کرده بود، تا حالا درگیر چنین ماجرایی نشده بود. مردی که بیشتر سعی دارد شخصیت خود را با وجه غالب فرهنگی به جامعه معرفی کند، حتی زمانی که در مقام یک نامزد ریاست جمهوری است. اما چه چیزی باعث شد تا حدادعادل هم وارد حاشیههای مجلس و درگیری لفظی در صحن علنی شود؟ تنها یک جمله از نطق احمد بخشایش اردستانی بود که «مرد اخلاق» اصولگرایان را اینچنین آشفته کرد: «مجلس نیز در گرانشدن اداره کشور تاثیرگذار است. وقتی از بودجه 6 هزار و 12 میلیارد تومانی بخش فرهنگ بیحساب و کتاب و بدون هیچ نظارتی حدود 300 میلیارد تومان به بنیادهایی همچون بنیاد دعبل خزایی و بنیاد سعدی، حافظ و مولانا از جدول شماره 17 میدهیم که فقط حامی آنها نمایندگانی پرقدرت و پرنفوذ هستند، آیا مجلس مقصر نیست؟» عصبانیت حدادعادل از بخشایش اردستانی و واکنش او به این سخنان به واسطه نام بردن از بنیاد سعدی بود که خود وی ریاست آن را بر عهده دارد.
حالا با این اتفاق دیروز شاید قدری بهتر بتوان درباره اسطوره «اخلاق» اصولگرایان صحبت کرد. اسطورهای که تنها بهخاطر طرح این سوال که چرا نظارتی بر عملکرد بنیاد او نیست و این بنیاد با خیال راحت از بودجه عمومی کشور استفاده میکند، گوینده این سخنان را به رفتار «خلاف دین» متهم کرده است. آیا حداد عادل واقعا و عمیقا اعتقاد دارد که طرح این دست مسایل و پرسیدن درباره بازده علمی بنیاد او و آنچه که بر سر بودجه دولتی آن میآید با دین در تغایر قرار دارد؟ یعنی آیا امثال غلامعلی حداد عادل تا آنجا خود را موجه و بینقص و عاری از عیب میدانند که کسی حق پرسش از آنها را ندارد؟
اتفاق روز یکشنبه هرچند شاید به لحاظ ابعاد حاشیه ایجاد با برخی دیگر از اتفاقات خبرساز صحن علنی و درگیریهایی که گاه در مجلس رخ میدهد قابل قیاس نباشد اما از آنجا دارای اهمیت است که فردی چون حدادعادل در یک سمت این ماجرا قرار دارد.
اینکه آیا واقعا در بنیاد سعدی سو استفادهای انجام شده باشد یا خیر را کسی نمیداند. اما در این استدلال بخشایش اردستانی که مورد اعتراض حدادعادل قرار گرفت نمیتوان شک کرد که برخی بنیادها همزمان با استفاده از بودجه دولتی یا همان بیت المال، هیچ نظارتی را بر عملکرد خود نمیپذیرند. با این وصف عصبانیت حدادعادل از این بحث جای تعجب دارد. به قول معروف «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟» با همین مثل ساده باید از رئیس فراکسیون اصولگرایان مجالس که ردای «مرد اخلاق اصولگرایان» را هم بعد از 24 خرداد به تن او پوشاندند پرسید که اگر کاسهای زیر نیمکاسه نیست و اگر آن طور که بخشایش اردستانی گفته این بودجهها با نفوذ نمایندگانی چون او جذب مراکزی مانند بنیاد سعدی نشده است، چه جایی برای عصبانیت وی باقی میماند؟ آیا خون حدادعادل و دیگر گردانندگان بنیاد سعدی رنگینتر از خون دیگرانی است که همزمان با استفاده از بودجه دولتی، زیر تیغ نظارت هم قرار دارند و باید حساب و کتاب پس بدهند؟ و مهمتر اینکه بر اساس کدام استدلال مطرح کننده چنین بحثی – که البته یک نماینده مجلس است و طبق قانون برای اظهارنظر درباره تمام مسایل کشور از آزادی کامل برخوردار میباشد – به رفتار غیردینی متهم میشود؟ آیا درخواست نظارت بر روی نهادهایی چون بنیاد سعدی از نظر فردی چون حداد عادل خروج از دین است؟
مساله اما این است که حدادعادل آرام و کم سخن در مجلس، مدتهاست که حتی در حیاتیترین لحظات و بحثها وارد گود نمیشود و همواره سعی کرده تا با دوری جستن از جزئیات فقط به اظهارنظرهای کلی بسنده کند. چیزی که او را به واکنش درباره یک موضوع جزیی وا میدارد بحث بنیادی است که او ریاست آن را بر عهده دارد. از بحث مطرح شده درباره بنیاد سعدی اگر بگذریم آیا تا حالا موضوعاتی مهمتر از این در مجلس مطرح نشده بود که حدادعادل وارد گود واکنش شود؟ با این شرایط واکنش روز یکشنبه حدادعادل حتی قدری هم رنگ و بوی منافع شخصی دارد که با دفاع از کیان و منافع عمومی در تناقض است. چرا در همین مجس بارها و بارها مسایلی در حوزه منافع عمومی مطرح شده بود که رئیس فراکسیون اصولگرایان کوچکترین واکنش علنی به آن نداشت.