تیمی که ایران چشم انتظارش است

 رشتی ها بیش از سه سال است که در سطح نخست فوتبال ایران سهمیه ای ندارند

 و حالا دارد بهترین اتفاق ممکن برایشان با بازگشت سپیدرود به لیگ برتر می افتد. 

 این روزها در رشت همه چیز به هم ریخته و نا آرام است.

نوعی تشویش و دلهره ی همراه با امید و شوق از در و دیوار این شهر می ریزد تا

 همه بین پاردوکس شادی و غم در پس غروب روز دوشنبه ۱۱ اردی بهشت ماه گیر کنند.

 رشتی ها از یک سو خود را برای برگزاری جشنی منحصر به فرد و ماندگار آمده

 می کنند و از سوی دیگر دل نگرانند که مبادا آنی نشود که باید.


 

 سپیدرود بدون تعصب امسال شایسته ترین تیم برای حضور در جمع بزرگان فوتبال ایران است. تیمی که سال گذشته پس از مدتها از لیگ دسته دوم در یک مسابقه ی دراماتیک با شکست بادران متمول به دسته اول صعود کرد و امسال بدون تردید با عملکردی که از خود نشان داد در حد پدیده لیگ دسته اول ظاهر شد.

تیمی که از هفته ی هفتم بدون مالک شد اما ۲۶ هفته از ۳۳ هفته ی پشت سرگذاشته را بر دو پله ی بالا جاخوش نموده که نوزده هفته اش به تنهایی صدرنشین مطلق بازی ها بوده، بی گمان دارای پتانسیل بالایی است که توفان حوادث درون تیمی هرگز از کیفیتش کم نکرده است.

تیمی که به جز یک مسابقه ای که به حکم کمیته انضباطی بی تماشاگر شد در تمام بازی هایش میانگین ده هزار به بالا از خود ثبت کرد و در بازی های خارج از خانه هرگز بدون هوادار نبوده، بی گمان به کار فوتبال ایران خواهد آمد. فوتبالی که ریزش تماشاگرانش مدتهاست شروع شده و تشنه ی خونی تازه به رگ هایش می باشد.

سپیدرود که در سال ۱۳۴۷ تاسیس شد، اگر امسال به لیگ برتر صعود کند می تواند رویایی ترین سال نیم قرنی اش را در پیش رو داشته باشد و جشن پنجاهمین سال تاسیسش را در بالاترین سطح فوتبال ایران برگزار کند.

در فوتبالی که تعداد تیم های ریشه دار و با هویت روز به روز در حال کم شدن است و هر روز شاهد حضور تیم های یک شبه و نوظهوی هستیم که امروز هستند و فردا نه، بازگشت رود خروشان شمال پس از بیست و پنج سال دوری و ممارست و ناامید شدن یقینن اتفاقی خوش آیند خواهد بود.

سپیدرود که بیاید فوتبال نویسان ماهم می تواند داستان صعود تیمی را رسانه ای کنند که پس از سال ها مبارزه ی شرافتمندانه در لیگ های پایین به آن بالا بالا ها آمده و دیگر نیازی نیست که فقط از ناپولی و موشنگلادباخ و ناتینگهام فارست فکت بیاورند که در پی تلاش و ناامید نشدن در نهایت کامیابی حاصل می شود.

انگار سپیدرود تمام معیارهای دوشت داشتن را برای عشق فوتبالی ها در خود یک جا جمع نموده: سال ها در فراموشخانه ی لیگ دو دست و پا زد اما از یاد نرفته، نامش، رنگ پیراهنش، و حتا لوگوی روی سینه اش همانی است که سال ها بوده، هوادارانش از پیرمرد هفتاد ساله تا کودک هشت را شامل می شود، از قهوه خانه های روستایی تا کافه تریا های شمال شهر نامش نقل محافل است، پول درست و حسابی ندارد اما هرگز لنگ نمانده است، نه جام های آنچنانی در ویترین داشته نه به فلان ارگان متصل بوده و نه فوق ستاره های رنگ و وارنگ را در کنار خود داشته اما انگار که باید همیشه می ماند و مانده تا چنین روزهایی را تقدیم فوتبال ایران نماید.

سپیدرود همان تیمی است که فوتبال ایران چشم انتظارش است؛ تیمی ریشه دار با انبوهی هوادار.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد