نظم جدید جهانی و نقش ایران در صلح پایدار

همه ادیان، مذاهب و عقاید، آینده ای مطلوب، همراه با صلح جهانی و برخورداری همه مردم از رفاه نسبی را نوید داده اند. نهضتها و جنبشها عمدتا بر اساس شورش مردم فقیر و کارگر و مورد ظلم واقع شده و با رهبری یک فرد یا گروه، اتفاق افتاده اند و ادیان نیز مطابق همه این جنبشها، رهبری مردم مظلوم را در برابر ظالم بر عهده گرفته اند، اگر چه در فاصله ای بعد از پایه گذاران خود، با حکومت و ثروت یکپارچه شده و در جهت سلطه بر مردم مورد استفاده قرار گرفته اند.

حکومت عده ای از خواص خود خوانده بر مردم، فرآیندی بوده که همواره طی دوران زندگی بشری تداوم یافته است. همواره انسان‌هایی خود را بالاتر و برتر از دیگران پنداشته اند، نظامیانی به خدمت آنها درآمده‌اند و کشتار انسانی در فجیع‌ترین شکل خود صورت گرفته است. گاهی قتل و کشتار و غارت مردم، با اعمال عقاید و تکفیر طرف مقابل صورت گرفته است و در دنیای جدید نیز نوعی برده داری نوین، با ایجاد جوامع بحران زده و بیکار، شکل گرفته است و مردم همچنان در شکل گروه‌ها، مذاهب و نژادها در حال قتل و کشتار هستند.  عده ای که البته در هر کشوری اقلیت محض هستند، با در نظر گرفتن افکار در ظاهر مذهبی غلط، جنگها را مقدمه دولت خرد نهایی و سعادت بشری می‌دانند ولی هستند انسانهایی که در جهت، ایجاد دولت جهانی خرد گام بر می‌دارند. آنها همه توان خود را در جهت کاهش اختلافات قومیتی، نزدیکی ملتها به یکدیگر، یکسان سازی فرهنگی، حذف مذاهب و افکار غلط و خودباوری انسانها به کارگرفته اند. حرکت کلی دنیای امروز در جهت رفاه بیشتر مردم و حرکت همه به سمت خرد و دوری از خشونت و جنگ است.


ایران و سردمداران نظام سیاسی و ساختار مذهبی ایران نیز، با توجه به نگرش شیعی، به دنبال ایجاد صلح جهانی و برپایی دوستی میان ملتهاست و به طور حتم خارج از این نخواهد بود ولی باید پرسید جایگاه ایران در این حرکت جدید دنیا کجاست و میزان مشارکت ایران در فرآیندهای جهانی تا چه حد است؟ آیا سیاست هجومی و به قولی ضد امپریالیستی، در راستای اهداف کلان کشور است؟ آیا اصولا امپریالیستی وجود دارد؟

کری و اوباما، هر کدام در سخنان خود از امنیت جهانی، امنیت پایدار و رفاه ملتها دم زدند و جان کری از رویداد جدید برده داری ملتها سخن گفت. دانشگاههای آمریکا به کرسی‌های نقد و بررسی و مدیریت دنیا و حتی به نقد کشاندن خود آمریکا تبدیل شده است. 

روشنفکران و اندیشمندان و حتی سیاستمداران دنیا، نظرات خود را در بهترین رسانه‌های دنیای غرب منتشر می‌کنند و البته در این راه دچار سختی نمی شوند. آیا آمریکا را باید کشتی نوحی دانست که نخبگان ملتها را در خود جای داده است و باید منتظر نابودی سایر ملتها طی جنگهای بیهوده داخلی باشیم؟ آیا با وجود هزاران اندیشمند، انجمنهای انسان دوستانه و دهها سیاستمدار آمریکایی که در جهت صلح جهانی تلاش می‌کنند، هنوز هم باید دنیا را به دو بلوک شرق و غرب و امپریالیسم و غیر آن تقسیم کنیم؟

جهان حرکت خود را آغاز کرده است و مسیر مشخص شده در جهت جهانی شدن ملتها، با مقاومت و یا بی مقاومت ما، طی خواهد شد و در این مسیر تنها ملتهایی موفق خواهند بود که جایگاه مطلوب خود را هر چه سریعتر بیابند. سئوالاتی همچون اینکه آیا قدرت‌های بزرگ و لابیهای آن، در جهت نابودی ملتها قدم بر نمی دارند، یا این خود دولتها و حتی ملتها هستند که در جهت نابودی خود گام بر می‌دارند؟ مدتهاست در اذهان عمومی ملل گوناگون جوانه زده است. برای مثال این پرسش در اذهان موجود است که آیا بحرانهای کنونی کشورهای عربی به دلیل استعمار است و یا خود این ملتها نیز مقصرند؟

البته دور از ذهن نیست که کشورهای بزرگ، در جهت سیاستهای خود، مردمانی را بر ملتها حاکم می‌نماید و با استفاده از قدرت اعتقادی، اسلحه و پول،آنها را بر مردم مسلط می‌نمایند. وظیفه این حکومتها این است که آزادی‌های مردم را گرفته و سپس در بازه‌های زمانی مشخص آنها را به آنها برگردانند تا ستاره‌های بزرگی در دنیای این ملتها ظهور یابد، ستاره هایی که منجیان این ملتها هستند و جوایز متعدد انسانی را جارو می‌کنند و البته این ملتها به فراخور زمان خود، برده وار و با اختیار خود برای صاحبان ثروت و قدرت کار خواهند کرد و در طول روز، زندگی نسخه پیچ شده ای را، طی خواهند نمود.

ولی دید منفی داشتن به همه رویدادهای جهانی، جای بسی اشکال است. ایران نیز می‌تواند رویکرد هم غربی و هم شرقی داشته، در سازمانهای بین المللی نقش فعال داشته باشد، همزیستی مجموعه ای از ملتها را در خود دنبال نماید و رهبری کشورهایی چون افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، ارمنستان، آذربایجان و عراق را بر عهده گیرد و این ملتهای یک زبان و یک فرهنگ را یکپارچه نماید. 

در همه دنیا انسانهای شریفی وجود دارند که در جهت صلح جهانی و بهبود زندگی بشری فعال هستند و ورود ایران و ملت ایران به این فرآیندهای جهانی، ایجاد صلح پایدار را تسهیل خواهد نمود. رویکرد ضد امپریالیستی داشتن، شعارهای جنگ طلبی سردادن و مرگ فرستادن بر دولتها، مشکلی را حل نخواهد نمود، بلکه این حضور فعال در سازمانهای جهانی و ایجاد نقش سازنده در مجامع بین المللی و آزاد گذاشتن ملت ایران و ایجاد ملتی فرهیخته و توانمند است که شعارهای انسان دوستانه ملت ایران را در دنیا تفهیم خواهد نمود.

آیا ملتی که خیابان‌های آن از نوعی ناهنجاری فرهنگی و عدم رعایت به قانون و بی نظمی رنج می‌برد، می‌تواند منادی نظم جهانی و حکومت عدل در دنیا باشد؟ آیا جامعه‌ایی که دروغ، رشوه و فساد اداری و اقتصادی جزئی از زندگی روزمره آن شده و متاسفانه ریا و چاپلوسی و زندگی برای دیگران در نقش اجتماعی مردم تنیده شده است می‌تواند از آزادی ملت‌ها سخن براند؟

هر چه سخت‌گیری دولتها بر ملتها بیشتر گردد، فضای محافظه کاری و ریا و تزویر بیشتر خواهد شد و هر چه قدرت و ثروت در دستان دولت باشد، فساد جزئی ناگزیر از جامعه خواهد گردید. با چنین جامعه ای که از هر نظر قابل رقابت با کشورهای توسعه یافته نیست، نمی توان حکومت خرد جهانی را ساخت و یا در آن مشارکت نمود.

در دهه چهارم انقلاب ایران، بد نیست سیاستمداران و رهبران دینی بیدارتر از همیشه، به نقش ایران در فرآیندهای جهانی بیاندیشند و به جای پرهیز از تعامل با دنیای غرب و ستیز با آن، به تحقیق و تعمق و همکاری با آنها بپردازند و نگرش مردم و ملت و حتی خود را نسبت به جهان تغییر دهند.

بطور حتم ما بهترین ملتها نیستیم و وارسته ترین انسانها نیز لزوما در میان ما نخواهند بود، چرا که ترازوی خداوند با ترازوی ما انسانها قطعا متفاوت است، پس بهتر آنست که بجای بدگویی از همه ممالک غرب و شرق، خوبی‌های آنها را نیز وارد کنیم و بدی‌هاشان را به فرهنگ خودشان واگذاریم و مشارکت و تعامل بیشتری با همه دنیا داشته باشیم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد